- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
آغاز شد ماه خـدا، پایان ندادم غصه را وای از وَلَـمْ تَغْـفِـرلَها، اِرحم لنا یا رَبَّنَا آغاز غفـران آمده، در بند؛ شیطان آمده شهـرُالـرمـضان آمده، ارحـم لنا یا رَبَّنَا وَاسْمَع دعائی یا رحیم، وَاسْمَع ندائی یا كریم یا صاحب العرش العظیم، ارحم لنا یا رَبَّنَا یاغافر الذنب الكثیر، یا راحم الشیخ الكبیر یا رازق الطفل الصغیر، ارحم لنا یا رَبَّنَا اَفْنَیتُ عمری یا اله، عمرم به خسران شد تباه بگـذر ز عـبد روسیاه، ارحم لنا یا رَبَّنَا جام گنه نوشم شده، مُردن فراموشی شده شیطان هم آغوشم شده، ارحم لنا یا رَبَّنَا آلوده گشته دامنم، ناجی تویی راجی منم از تو فـقـط دم میزنم، ارحم لنا یا رَبَّنَا ای خوب در هر گفتنی، تنها تو در قلب منی یا سَـیدی لَـمْ تَـهْـدِنی؟، ارحم لنا یا رَبَّنَا گریه سلاح من شده، نوری به راه من شده زهـرا پـنـاه من شده، ارحـم لنا یا رَبَّـنَا من خانه زاد حیدرم، مست حسین بیسرم حـقِ خـداونـد كـرم، ارحـم لـنـا یا رَبَّـنَا حق شهید بیكفن، آن كشتۀ دور از وطن آن تشنۀ صد پاره تن، ارحـم لنا یا رَبَّنَا حـقِ سرِ از تن جـدا، حـقِ ذبـیح بالقـفـا شـاه مـرّمل بالـدّمـا، ارحـم لـنا یا رَبَّـنَـا شاهی كه تنها سوخته، در بین تنها سوخته چون موی زنها سوخته، ارحم لنا یا رَبَّنَا
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
ای که هستی از رگِ گردن به ما نزدیکتر بیتو باشـد بر دلـم دامِ خـطا نزدیکتر من کیام؟ یک بندهای که روسیاه و بیوفاست عبد تو با توست بر عهد و وفا نزدیکتر مهـربانی؛ مهـربانتر از تـمامِ کـائـنات مهـربانی کن دوباره بر گـدا نزدیکتر دورم از محراب و منبر،از دعا و از سحر کی رسد چشمانِ زارم بر بُکا نزدیکتر تو خدایی، خالـقی و قـادرِ مطلـق تویی بین سجده میشوم بر توبهها نزدیکتر زخم ها دارم مرا هم التـیـامی لطف کن چون که با اسمِ توهستم برشفا نزدیکتر گر که میخواهی ببّرم از گناه و معصیت بر تو هستم از سوی کـرببلا نزدیکتر
: امتیاز
|
مناجات با خدا در ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
بار الها خـسـتهام از اینـهـمه تکـرارها آمـدم بـا روسـیـاهـی تـا کـنـم اقـرارها بودهام عمری درون معصیتها غوطه ور ساختم بین تو یا رَب، با خودم دیوارها ادعا ها میکنم در پیـشِ چـشم دیگران بارها اما شـکـسـتم در خـفـا هـنجـارها ظـاهـرم را بر خلاف بـاطـنـم آراسـتـم حـالـم آشـفـتـه شده از این ادا اطوارها در مصاف تن به تن مغلوب نفسم گشتهام زخـمیام اصلا نـدارم قـدرت پیکارها خون شده قلب امامم از من و رفتار من تا به کی این بیمرامیها و این آزارها دفـتـر من پُر شده از بیتهای انـتـظار کو عمل؟ مانده فقط در حد این گفتارها نامـۀ اعـمـال من گـویـای احـوالـم شده نامه نه، از کثرت برگه شده طومارها خستهام یارب به درگاهت پناه آوردهام ای امـیـد آخـرِ بـیـچـارههـا؛ بـدکـارهـا ماه مهمانی شده، با خوبها هم سفرهام هـمنـشین گل شده خـیل عـظـیم خارها با همه بدبخـتیام، سـوی حـسینت آمدم دل ندارند ای خدای من مگر بیعارها؟ اشک روضه بیگمان آخر نجاتم میدهد میبَـرَد بـاران گـریه از دلـم زنگـارها تشنه تـشنه سر جدا شد از امام بیکَسَم زهر شد در کام من با یاد او افـطارها
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
توشهای هرچند از جرم و گناه آوردهام بـاز بـر درگـاه عــفـو تـو پـنـاه آوردهام عمر من رفت و بهجز حسرت ندارم کولهبار دسـتخـالی آمـدم پـیـش تـو؛ آه آوردهام یوسف خود را نشد بیرون کشم از چاهنفس امشب اما خویش را تا پای چاه آوردهام عاقبت از چشم عاصی، قطرهاشکی هم چکید آخرش این چشمِ سرکش را به راه آوردهام تا تو پای نامۀ من مُهرِ "بخـشیدم" زنی مِـهـرِ شـاه بـیکـفـن را زادِ راه آوردهام ای خدای مهربان، جان حسین و خون او روسفـیدم کن که من روییسیاه آوردهام شرمسارم باز پای روضهخوانیِ حسین نـام زیـنـب را کـنــار قـتـلـگـاه آوردهام ای ملائک! باردیگر روی در هامون کنید عـمۀ سادات آمد، شمر را بیـرون کـنید
: امتیاز
|
مدح مناجات ماه رمضانی با سیدالشهدا علیهالسلام
در راه عشق میخرم از جان بلای تو خـلـقی اسـیـر حـلـقۀ زلـف دو تـای تو دلها صفـا گرفـته هـمی از صـفـای تو عــالَـم پـنـاه مـیطـلـبـد از ســرای تـو خـونِ خـدا تـویی و خدا خـونبهای تو ای روز و شب دخیلِ غمت روزگار ما روشن به ذکـرِ نامِ تو شد، شـامِ تارِ ما ای داده آبــرو تـو بـه مـا، اعـتـبـارِ ما تـنهـا تو رهـنـمای طـریـقـی و یـارِ ما هر صبح و شام، ذکـرِ لبِ ما ثـنای تو بانی اشک، عـلّت شـور و نوا، حسین مشکـل گـشای دردِ دلِ بـیدوا، حسین عـبــدِ خـدا و فــانـی راهِ خــدا حـسـین کشتی عـشق، راهِ نجـات از بلا حسین اســلام را بـقـا ز تـو و کــربــلای تـو گفتی که اشکِ دیدۀ ما مرهمِ غـم است هرچه کنیم گریه به پای غمت، کم است تنها نه یک دهه، همه سالَم مُحرّم است عُمرِ مفـید، وقـفِ تو بودن دمادم است واللّهِ نـیـسـت در دل مـا جـز هـوای تو عُـمری به پای روضۀ تو کارم آه بود کـارم عــزا بـرای شـهِ بـیسـپــاه بـود از لطفِ دوست، اشک دو چشمم به راه بود هــمـواره آرزوی مـنِ روســیــاه بــود کی قـسـمتـم شود که بـمـیرم برای تو؟ مـاه دعـا و مـاه نـیـایـش رسـیـده است وقت مُجیر و ذکر و ستایش رسیده است وقت نگاهِ لطف و نوازش رسیده است کارِ دلم دوباره به خواهش رسیده است محـتـاج یک نگـاه تـوأیـم و عـطای تو روزی که گشت غرقه به خون آن رُخ چوماه اهـل حــرم اسـیـر حـرامـی و بـیپـنـاه زینب به سرزنان ز روی تَل کـشید آه از زیر نـیـزههای شکـسـته به قـتـلگـاه آمـد به گـوش زینب کـبری صـدای تو
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بـاز در بـغــض صـدایـم آتـش آه آمـده بـاز هـم مـاه خـدا بـیمـاه از راه آمـده آه ماه فـاطـمه! برگـرد که حـتـی نفـس از مـیان سـیـنهها بیتـو به اکـراه آمده باز هم شبهای بخشش آمد و با لطف تو کوه سنگین گناهم رفت و چون کاه آمده سفرۀ افطار هم با آب و نان حـسرتش باز هم بیتو به استـقـبال این مـاه آمده از دل سنگ و سیاه خود صدایت میزنم مثل فـریاد ضعـیـفی کـز دل چـاه آمده کیست مانند تو که در جادههای بیکسی با من در راه مانـده هر زمان راه آمده تا به دست آرم دلت را باز میگویم حسین آتـش قـهـر تو با ایـن نـام کـوتـاه آمـده مـوقع افـطـار با لـبهای تـشنه باز هم در دلـم یــاد لـبـان تــشـنـۀ شــاه آمــده
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
بیچـارهام، دل خـستهام، زارم، نـزارم بـاز آمـدم چـون ابــر بــارانـی بـبـارم قـلب سیاه و چـشم خشک آوردهام من اشکـم نـمیآیـد، گـره خـورده به کارم غیر از گـناه و مـعـصیت انگار اصلا کـاری نـمیآیـد از این چـشـمـان تـارم حرف جدایی را نزن، دق میکـنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانهام نیست بــار مــرا بــردار کـه افـــتــاده بــارم هی قـول توبه میدهـم اما چه سـودی دیگـر به قول خویش اطـمـیـنان ندارم من را بـسـوزان اعـتـراضی که ندارم نـا اهـلـم و مـیدانـم اصـلا اهـل نـارم بـد جـور دلـتـنـگ غــروب کـربـلایـم ایکاش میشد سر بر آن تربت گذارم این روزهها، روضه به پا کردند در من ایـن روزهـا یـاد لـب خـشـک نـگـارم قربان آن خواهر که پای نیزه میگفت: حـالا بـبـیـن بر نـاقـۀ عـریـان سـوارم یک روز عباسِ عـلی دور و برم بود حـالا به شمر و حـرمـله افـتـاده کـارم
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
رمـضـان آمـده ای عـبـد گـنهکـار بـیا نیست جز حضرت او حضرت غفّار بیا در بزن تا که به رویت بگشایند دری سوی خـوان کـرم حـضرت سـتار بیا منتـظر مانده خدا تا که بیایی به برش آشتی کن به سـوی حـضرت دادار بیا میخـرد ناز گـنهکار، خـداوند غـفـور هـمـتی کـن به کـلافی سـر بـازار بـیا بار عام است و در رحمت ایزد باز است گر گنهکاری و گر زار و گرفـتار بیا دست خالی نرو بر درگه رحمان رحیم دم بـه دم با دم یـا حــیــدر کـرار بـیـا دست خود حلقه بزن بر در زهرا و علی سوی حـق با مدد از دلـبر و دلدار بیا باز کن روزۀ خود با نـمک نام حسین یـاد خـشـکی لـبـش لحـظـۀ افـطـار بیا با لب تـشـنه و با دیـدۀ آلـوده به اشک یاد مـشک و علم و دست عـلمـدار بیا
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
پشت درب خانهات بر خاک، صورت میکشم تا که تحویلم بگیری، از تو منت میکشم بـنـدگـان مـخـلـصت آمـادۀ مـهـمـانیاند آن قدر خالیست دستانم، خجالت میکشم غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه هرچه خواری میکشم از دست غفلت میکشم کور خوانده نفسِ اماره، دلم دست علیست هرچه هم باشم مگر دست از ولایت میکشم؟ با ولای مـرتـضی آقای این عـالـم شـدم بیعلی یک لحظه هم باشم، حقارت میکشم دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت میکشم تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین جای سرمه، بر دو چشمم خاک تربت میکشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت میکشم یک توسـل بر رقـیه حاجـتـم را میدهد بیخودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت میکشم دیدهای بابا مرا؟! هـمراه عمههای خود در سنـین کـودکی درد اسـارت میکشم چند جای اسـتخـوانهای نحـیـفم له شده هر تکانی میخورد جسمم، مشقت میکشم چند روزی میشود چیزی نگفتم با کسی من خجالت از سخن گفتن به لکنت، میکشم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
هر بار دلـم خـسـته شد از بارِ گـناهی شرمنده و بیتـاب کـشـیدم دو سه آهی با اشک نشـسـتم دمِ «ألعـفـو» گـرفـتم در بــازدمـم دیـده نـشــد ذرّه گـنـاهـی یکبـار نـشـد راه بـبـنـدی و بـگـویـی برگرد برو! عاصی و گم کردۀ راهی بخشیدی و گفتم چه کنم؟! چارۀ من چیست؟! از نـور دلـم کـم شده و مانـده سـیـاهی این نفْس؛ مرا یکسره از راه به در کرد از راه به در کرده و انداخت به چاهی خوردم به درِ بـسـته! رسـیـدم به امـیدِ یک گوشۀ چشمی! نظری! نیم نگاهی از «أسئـلکَ» پُر شده این کاسۀ خالی دسـتـی برسـان! ای کرمت لایـتـنـاهی نزدیکتـری از رگِ گـردن به منِ بـد پس خوبترین، خوبترین پشت و پناهی ایـن سـلـسـلـۀ کـوهِ خـطـاهـای پـیـاپـی در سجده شد از لطفِ تو تبدیل به کاهی ابلـیس به عشق من و تو کرد حسادت میگفت هراسان؛ چه گدایی و چه شاهی از دور و برم دور شد آنگاه که گـفتم: یـا راحـم و یـا سـاتـر و یا ربِّ إلـهـی!
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه مبارک رمضان
ماهی به روشنایی رحـمت دمیده است مـهـمـانـی خـدای تـعـالی رسـیـده است بـر بـنـدگـان سـائـل خـود بـانـی وجـود خوانی به وسعت كرم و جود چیده است چون گُـل شكـفـتـهانـد تـمـامی مـؤمـنان زیرا نسـیم رحـمت یـزدان وزیده است در حـیـرتم چگـونه بیـایم، كه میـزبـان زین میهـمان غمزده خـیری ندیده است از بس كه شعـلهور شدم از آتـش گـنـاه اشكم به روی چهره، زخجلت چكیده است رسوا نكرده است مرا بین خاص و عام پرده به روی معصیت من كشیده است عـمـری اسـیر پـنجۀ نفـس و گـنه شـدم رنگی به رُخ ندارم و رنگم پریده است رو كردهام به رأفـت پروردگار خویش آوای ربـّـنــای مــرا او شـنــیــده اسـت بـاور نمیكـنم! كه شـدم تحـبـس الـدعـا زیرا خدا مرا به سوی خود كشیده است سیراب میشود ز کوثر رحمت هرآن كسی از جام عفو و رحمت یزدان چشیده است غافل مشو «وفایی» ازین مه، كه كردگار این ماه، برای عـفـو گـنه برگزیده است
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
تـو بـاز مـرا خـوانـدهای امّـا نـگـرانـم از فـیـض مـنـاجات سـحـر بـاز بـمانم من چند صباحیست که در غفلت محضم بیدار کن ای دوست ازاین خواب گِرانم شعـبان و رجب را به بطالـت گذارندم با دست تُهـی راهی (شَهـرُ الرَّمَضانم) این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم دَردیست که مِثلِ خُوره اُفتاده به جانم توفـیـق بـده تا که در این مـاه مـبارک جز ذکر تو چـیـزی نـشود ورد زبـانم سـوگـنـد بـه قـاری سـر نـیـزه؛ الـهـی سی وعـده سـر سـفـرۀ قـرآن بـنـشـانم بـگـذار که بـا یـاد لـب تـشـنـۀ آن شـاه در بین مناجـات کـمی روضه بخـوانم بـا یـاد تـن بیرمـقـش مـوقـع مـغـرب خوب است که از کف برود تاب و توانم (بَرداً وَ سَلاما)ست به من آتش دوزخ چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم من آرزویم کربـبلا در شب قـدر است بگـذار خودم را به ضریحـش برسانـم
: امتیاز
|
مناجات با خدا، پایان ماه رجب و شعبان و آغاز رمضان
بیتو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت خانه ابریست خدایا! رمضان را چه کنم؟ شـانه بر زلـف دعـا میزنـم و میگـریم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب حیّ علی ...! لقمۀ نوری برسان سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟ کـاتـبـان تـو مــرا خـطّ امـانـی دادند ... کـشتۀ خال توأم، خـط امـان را چه کنم؟ کاشکی جرم عـیان بودم و تقـوای نهان پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟ کاش میشد که سبکتر شوم از سایۀ خویش آفـتابا تو بگو! خـواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افـطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجـه از طعنـۀ پـیـران پـریـشان نـشدم با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟ غـرقـۀ مـوج رجز، گـم شـدۀ بحر رمـل سینه خالی ز معانیست، بیان را چه کنم؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
از بام فـلک تا به زمین زین خـبر آمد از دامن نرجس پسری چون قـمر آمد بر سائل و بر عاشق و خدمتگر و مداح صد شُکر که خورشید وصال دگر آمد ****************** بر منـتظران این خـبر خوش برسانـید شهد و شکری بر لب عـشاق چـشانید بر سـر در دیـوارِ حسـیـنـیه و مـسجـد جانا همگی جای گـلاب گـل بـفـشـانید ****************** کامشب شب میـلاد بنی فاطـمۀ ماست آن حضرت مهدی که شفیع همۀ ماست جـان هـمــه عــالـم بـه فــدای قــدم او لبیک به او هر دم و آن زمزمۀ ماست ****************** ای جان دل فـاطـمه ما را نظـری کن از کـوچـۀ تـنـهـایی دلـهـا گـذری کـن ما سوخـته دلان تـشنۀ دیـدار تو باشیم کامشب شب عید است و تو لطف دگری کن ****************** ای نـور دل جان عـلی کی خـبر آری تـا بـر سـر ایـن دیـدۀ مـا پـا بـگـذاری یا حـضرت مهـدی خـبر از آمدنت ده کی صوت الـهی بـرسد از لـب قـاری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
شب قدر است و شب بارش خیر و برکات آمـده مـاه جـبـیـنی کـه بُـوَد جـلـوۀ ذات آمده تا که شـود ساحـل کـشـتی نـجـات به قـدمهای پُـر از مـیـمـنت او صلوات آمـد و بـر هـمـۀ خَـلـق سـرآمـد گـردید پـسـر فــاطـمـه هـمنـام مـحـمـد گـردیـد آمــده آنـکـه بُـــوَد آیــنــه روی نـــبــی مثل او نیست درخـشنده به عالم نَـسَبی خـانـدانـم هـمه قـربـان چـنـین اُمّ و اَبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که از عرش تنزّل میکرد به روی دامنِ پاکـیزه زنی گـل میکرد جلـوۀ رَبّ جلـیل آمده امشب به ظهـور آمد و سامره شد با قـدمش وادی طـور چشم شیطان صفتان کور شد از تابش نور قُـل هُوَاللهُ اَحَـد؛ چشم بَد از رویش دور حُسن او از همۀ نیک رُخان بُرده سَبَق بر روی بازوی او نقش شده: جاءَ الحَق اشکِ شوقِ پدری میچکد از چشم ترش میزند بوسه به رخسارۀ همچون قمرش صدقه میدهـد امـشب به گـدایانِ درش کاشکـی جـانب ما نیـز بیُـفـتـد نـظـرش بشنو ای سوخته بالی که به کُنجِ قـفسی دستِ خالی نرود از درِ این خانه کسی مهر مهدیست که جاری بُوَد اندر رگ و پوست دشمنش دشمن و با دوست او باشم دوست (به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست) (آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست) (هرکجا هست خدایا به سلامت دارش) لایـقـم کـن که شـوم مـنـتـظـرِ دیـدارش او بیاید همه جا امن و امـان خواهد شد این جهـنّمکـده گـلـزار جـنان خواهد شد او بـیاید هـمـۀ عِـلـم، بـیـان خواهـد شد (نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد) عـالـم پـیـر جـوان میشـود ان شـاء الله حضرت نـور عیان میشود ان شاء الله کوکب دُرّی و رَخشندهتر از هر ماه است گرچه مهدیست، ولی هادیِ هر گمراه است به خـدا سـیـنه او مَـخـزنِ سِـرّ الله است از پـریـشانیِ دلسـوخـتـگـان آگـاه است در جهانی که پُر از قیل و پُر از قال بُوَد انـتـظـارِ فـرجـش افـضـلِ اعـمـال بُـوَد بارِ هجران به روی دوش کشیدن سخت است گلی از باغچه وَصل نچیدن سخت است پی محبوب دویدن، نرسیدن سخت است همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است در جـوانی ز غـمِ دوری تو پـیـر شدیم دیده بر راه نشـستـیم و زمینگـیر شدیم یک کـبوتر وسـطِ لانـه صدایش میزد مـادرش پُـشتِ درِ خانه صدایش میزد بـیـنِ آتـش پَـرِ پـروانه صـدایش میزد از غـم و طعـنه بیگـانه صدایش میزد صبر کن فاطمه! یک روز کسی میآید (مـژده ای دل که مسیحا نفـسی میآید) شب عید است ولی افضل اعمال؛ حسین ذکر روز و شب تو در همه احوال؛ حسین باز هم روضه بخوان؛ روضۀ گودال حسین تنش از سُمّ سُـتوران شده پامال، حسین بر دلش بود چو او، زخمِ عمیقی زینب آه! برگـرد! به مضـطـرّ حـقـیقی زینب
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
در این بهار چهره دم از گل نمیزنیم با نغـمۀ تو خـنـده به بـلـبـل نـمیزنـیم خود میشـویم آیـنـهای از جـنون خود دیگر سـری به باب تـفـاعل نمیزنـیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
از کرانِ بیکرانها جلوۀ مطلق رسید وارث شیر دلیر خـیبر و خـندق رسید فاتح دلهای عاشق صاحب بیرق رسید شرح آیات خدا مصداق جاءالحق رسید شـورهزار دیـدۀ مـا لایـق بـاران شـده بیشتر یاد توأم چون نیمۀ شعبان شده! گرمی خـورشید دلها ماه مجلس آمده تکـیهگـاه عـاشـق ناچـیـز مـفـلِس آمده هر دل غمدیدهای را یار و مونس آمده یاس زهرا بر سر دستان نرجس آمده هرچه غم از عالم و آدم فراری میشود نام او را میبـرم دنیا بهـاری میشود میبرد دلهای ما را شور شـیدایی او میدهد حاجات ما را لطف زهرایی او بینـیـازم از هـمه با رزق مـولایی او زنده گـشتم با نفـسهای مسیـحـایی او یابن زهرا یابن طاها یابن یاسین آمده دردهای شیعـیان را نـور تسکین آمده تا تـبـسم میکـند احـساس پیدا میشود در هوایش حسّ و حالی خاص پیدا میشود از کلامش عطر ناب یاس پیدا میشود در نگاهش غیرت عبّاس پیدا میشود نور چـشمان عـلی بن ابیطالب تویی ای امام منتظَر؛ حاضرترین غائب تویی خاکـسارم با نگـاهت آسـمانی میشوم هر سحر سفره نشین مهربانی میشوم شب به شب مهمان بزم همزبانی میشوم تو مرا میخوانی و من جمکرانی میشوم مـایـۀ آزادی این نـالـۀ در حَـصـرِ من دم به دم میخوانَمَت ای سورۀ والعصر من بشنو از نی از غم دوری شکایت میکند در غروب عاشقی گریه برایت میکند میرسی و آه؛ آویـنی حکـایت میکند جمعهای فـتح نهایی را روایت میکند میرسی و میشود ذکر لبانت بیشمار لافـتی الّا عـلی لا سـیف الّا ذوالفـقـار علّت سرمستی دلهای ما جام علیست هر کسی چشم انتظار توست همگام علیست پرچم تو پرچم تشخیص اسلام علیست جشن میلاد تو روز بردن نام علیست یـادگـار کـربـلا از راه میآیـی عزیز با تـمـام شـهـدا از راه میآیـی عـزیز ذکر دنـیا ذکر عـقـبا یالثارات الحسین نالـۀ عـشّاق زهـرا یالـثـارات الحـسین کربلا میخوانَد این را یالثارات الحسین میرسی با یا علی با یا لثارات الحسین مرهـم زخـم فـراق سـیـنۀ ما میرسی ای امــیـد آخـر آدیــنــۀ مـا مـیرسـی خستهام از ندبههای غمگسار جمعهها این دل غـمـدیـدۀ ما بیقرار جـمعـهها هرکه را دیدم شده لحظه شمار جمعهها پیر کرده عاشقـت را انتـظار جمعهها نالـهام؛ حرفـم؛ سکـوتم یا اباصالح بیا الـتـمـاس هـر قـنـوتـم یا اباصالـح بـیا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
حضرت عشق! قدم در دلِ دنیا زده است گلِ نرگس ز عنایت به زمین پا زده است آمــده حـجّـتِ آخــر کـه بـبــارد ز کـرم قدمِ پاک خودش را رویِ دلها زده است انـبــیـا مـنــتـظــرِ روزِ تــوّلــد بــودنــد پـرده را یـار سرانجـام به بالا زده است تا درخشید چنان مِهر فروزنده به خاک پیرهن چاک زده دل به مصّلا زده است پدرش دید، صدا زد که عجب خالقِ من در رُخِ ماهِ پـسر جـلـوۀ طاهـا زده است طیّب الله بر این دسـت و به این بازوها قـدرتش را چقَـدَر غالبِ مولا زده است انـتـهـا نـیـسـت بــرایِ دلِ دریــایــی او با کَرَم «مهدیِ من» طعنه به دریا زده است به همین زودی زود است که در غیبتِ خویش همه بیـنند که دلدار به صحرا زده است ای بمیرم که چه صبری به دلِ مهدیِ ماست لحظهها را همه بر غصّه و غمها زده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
یا دَمِ هـوی کـسی یا دم تـیـغ دو سری بر دل خـستـهدلان میکـند آخـر اثـری سـالهـا حـلـقـه زدم بر در مـیخـانۀ تو که مگر بوسه زنم دست تو را پشت دری زین چهارت که بگویم به طهارت بفرست کوثری، جام طهوری، شرری، چشم تری ز تو خـواهم که مرا از گـنه آزاد کنی به نگاهی که اسیرم کنی و خود بخری غرض از آمد و شد دیدن بالای تو بود لحظهای یا که دمی یا که شبی یا سحری سالیانیاست که من در هوس کنج قفس ریختم بیخبر از دام غمت بال و پری آمـدم تا که بـیابـم سر کـویت سـر و پا شهره گشتم سر کوی تو به بیپا و سری تو چه خورشید جمالی که نبیـنند تو را جز دو سه مشتری حُسن به سالی قمری بس کن ای دل که نگنجند عزیزان در بیت آسـمان قـاب ندارد که به منـزل بـبری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد صبح همراه سحـرخـیز جـوانش برسد خواندنیتر شود این قصه از این نقطه به بعد مـاجـرا تـازه به اوج هـیجانـش بـرسد پــردۀ چـاردهــم وا شـود و مـاه تـمـام از شبـسـتان دو ابروی کـمـانش برسد لـیـلـة الــقـدر بـیـایـد لـب آئـیـنـۀ درک سورۀ فـجـر به تـأویل و بـیـانش برسد نامه دادهست ولی عادت یوسف اینست عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که تو هـم آمده باشـی و اذانـش بـرسد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
زمین چشم انتظار مقدمش تا آن نگار آید زمان هم بیقراری میکند تا آن قرار آید شکوفا میشود امشب گل نرگس به دامانش به گلزار ولایت آخرین گل هم به بار آید
: امتیاز
|